آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

تولد آرمینا خانم و سلامتش

سلام مامانی دفعه پیش تا اینجا برات نوشتم که دنیا اومدی و مامان به ریکاوری رفت و بعد چند ساعت به اتاق 103 منتقل شد مدت 10 دقیقه تنها بودم و بعد مامان ماری دایی امید خاله المیرا با بابای خوشحالت اومدن اما من باز هم کمی نگران بودم که شاید تورو برای کنترل وضعیت بردند که همه نوزادهارو میبرن تو دستگاه بذارن بابات برات یه گل قشنگ خریده بود و خالت هم یه گل دیگه با میوه همه خوشحال بودند اما من با نگرانی پرسیدم بچه سالمه تو دستگاه نمیخوابه ؟ بابات گفت : پرسیدم تو اتاق نوزادهاست برات میارن تو دستگاه نخوابید حالش خوبه ؟ از خوشگلیت گفت. مامان اینا رفتن که تورو ببینن وقتی اومدن حسابی خوشحال بودند که شما چقدر قشنگی .آخه خیلی کوچیک و ظریف بود...
27 شهريور 1392

آرمینا جونم چشمشو به این دنیا باز کرد

سلام دخترم دیدی عجله داشتیو 20 روز زودتر دنیا اومدی؟ ببخشید که اینقدر دیر به سایتت سر میزنم .آخه مامان آرزو حسابی مشغول مراقبت از تو بوده و مهمون هم ذاشت. اما اشکال نداره من همه جیزو برات می نویسم.دلبرکم شما روز 31 تیر 1392 ساعت 3.58 دقیقه این دنیارو دیدی و انگار خدا به مامان آرزو  و بابا امیدت دنیارو داده . شما واقعا همه دنیای ماهستی. عزیزم تمام وجودم سرشار از عشق توست. هیچ لذتی بالاتراز این نیست که تو تو بغلم آروم میشی. اینجاست که واقعا احساس میکنم یه مادرم. نازنینم مامان بارداری خیلی سختی داشت به خاطر این هم همیشه تو راه بیمارستان صارم بود تا تحت نظر باشه. مامان از ماه 4 ورم کرد هرماه که میگذشت ورمش بیشتر میشد از ماه 6 هم به خاطر ف...
28 مرداد 1392

سلام دخملی

سلام دختر عزیزم سلام نور جشمم مامان فدای اون وجود شیرینت بشه. چقدر شما شیرینی! مامان برات هلاکه عزیزم .نمی دونی چقدر عزیزی همه دلشون برات پر میکشه . مامان نجمه زحمت کشید بوقلمون خرید و پر کند و تمیز کرد برات فرستاد تا مامان آرزو بخوره شما تپل مپل شی . عمو هانیت برای شما و دختر عموت بیتا دو تا مرغ عشق خریده . مامان ماریت که حسابی برات چیزای خوشگل می خره. از دایی امیدت بگم که چقدر برات بیتابه همش از شما حرف میرنه . انقدر دوست داره که به زندایی سانازت میگم هوو سرت آوردم. زنداییتم که برات حسابی لباسهای خوشگل و کیف خوشگل خریده . عزیزم چقدر شما ناز داری ! خوش به حالت که هنوز ندیدنت انقدر می پرستنت.  عزیز دل مامان ، جگر گوشه ام ...
7 خرداد 1392
1